دیشب چقدر بدم اومد از خودم

امروز بالاخره پیدا کردن راه خودشونو اشکام

دیشب یخ زدم ولی

نامردیه کارت یا نه رو نمیدونم

ولی یه کاری کردی که له کنم دلمو 

خواستشو حسشو 

منم غرور دارم هیج وفت برا بودنت خواهش نمیکنم

خیلی اذیتم کردی تو این مدت

نمیدونم میبخشم یا نه

نمیخوامت اصن

نمیخوامت

خستم از دستت برو برو برو و هیچ وقت پیدا نشو

دوست داشتن مگه اینه؟که بزاری بری تو این همه درد و اذیتم

فقط تو درد داری؟

مشکل داری؟

من چی پس من چی لعنتی

من چیییییی؟؟؟؟

وای 

وای از دست منه احمق

چرا فکر کردم بعد ده روز میای میگی نههه نمیتونم بدونت

برو از زندگیم فقط برو

من باید فاتحه تو رو دو هفته پیش میخوندم

اونوقت الان ۱۵ روز از مردنت برام گذشته بود

امروز درست شد یه هفته

میگدرم از دعوای صبح و راه آهن و همش 

انقدر تحلیل رفته اعصاب و جسمم که تحمل کوچیکترین تلنگر و ندارم

برگشتنی از صدر یکی و دیدم 

زود رد شد 

ولی خیلی شبیه تو بود

اوووووف مغزم دیگه کار نمیکنه

خستم خیلی خسته امیرعباس

کاش میفهمیدی وقتی میگم تو بلاتکلیفی چه مرگیم یعنی یه روز و دورزم زیاده

چه برسه ۷ روز 

خیلی کلافه ام دلم میخواد باشی تا فقط بی حرف بتونیم بگدریم از این کلافگی یا حداقل 

اگه نه 

تموم شم یه بار تو تموم شدنمون

ولی من حسم‌میگه تو جمعه یه چیزی میگی 

نه از فاصله چهارشنبه تا جمعه

اگه همینقدر باشه عیب نداره صبر میکنم

ولی بیشتر تو رو خدا اذیتم نکن

دیروز روز پنجمم گذشت و هیچی ننوشتم و نمینویسم ازش

امروز روز ششمه از فکر کردن نمیدونم چند روزه

با الهه و محمود اینا عالی گذشت از صبح

واقعا نمیتونم حس وصف نشدنیمو در موردشون بگم

امیدوارم این رابطه سراسر ارامش باقی بمونه و من ببینمشون و هی ضعف کنم براشون ذوق کنم

دلم بره براشون کثافتای قشنگ و

با دیدن محمود واقعا میتونم بفهمم عشق و دوست داشتن چه شکلیه تو دل یه مرد تو رفتارش تو صورتش و تو تک تک کلماتش

دارم به این نتیجه میرسم شاید تو عاشق نبودی

خدا رو چه دیدی شایدم من دیگه عاشقت نموندم.

امروز داره ۴ روزم تموم میشه 

۱۷ بهمنم داره تموم میشه

پاییز و که دور گشتی

هدر رفت مهر و آبان و آذرم

اینم از زمستونم

دربی بود امروز برا اولین بار استرس داشتم نبازه

که ناراحت نشی

چرا واقعا؟چمه من؟مگه تو اصلا ناراحت ناراحتی من میشی؟

مگه تو نگران حال من میشی؟

گور بابای همه ی این حسا

مگه تو اصلا دلتنگ من میشی؟

نمیدونم امروز حوصلتو نداشتم

حوصله فکرای تو توی سرمو نداشتم

امروز حوصله خودمم ندارم امیرعباس

فقط میخوام ویس الهه رو بارها و بارها پلی کنم:

من که میگم دو روز دیگه میاد 

میگه:

"فلانی من بدون تو نمیتونم زندگی کنم"

امروز روز سوم از شروع فکر کردنِ که داره تموم میشه

نگم برات که چقدر سنگین گذشت امروز از صبح

سعی میکنم خیلی با کسی حرف نزنم

نفسمم سنگینی میکنه هوا سنگینه حال و هوا همه چی سنگینه

تا کی قراره پیدا کنه این وضع نمیدونم من

امروز حتی با این اینکه با گلی و مهام هم بیرون رفتم چیزی از سنگینیش کم نشد

حتی با وجود اینکه سعی کردم سرگرم کنم خودمو جمع و جوری کردم خیلی 

حتی با وجود اینکه سعی کردم نگرش مثبت داشته باشم

حتی با وجود اینکه پست از علی و هلما گذاشتی

بازم سنگینی امروز چهارشنبه ۱۶ اهم کم نشد که نشد

اره من دلم روشنه 

روشنه به برگشتنت ولی تا کی قراره باشم تو این اذیت و نمیدونم

من کینه ای نیستم خودتم میدونی

ولی تلافی این روزای سخت و یه روز سرت درمیارم امیرعباس

امروز روز دومه از شروع فکردن

خداییش به من که داره سخت میگذره 

به تو چی؟!

خدایی اینهمه فکر میخواد؟

سعی کردم بیشتر سرگرم باشم غذا درست کردم کلاس رفتم مرتبی کردم و

امروز یه مطلبی خوندم درمورد نگرش مثبت

هی سعی میکنم مثبت باشم جالبم بود حس خیلی بهتری بهم داده نسبت به دیروز

الهه و محمود دائم میپرسن ازت.گفتم قراره بری سفر

مسافری

دروغِ؟نه دیگه رفتی سفر انگار.

وقتی انقدر دوری از من یعنی سفری دیگه

دروغم نیست ایشالا

کاش فقط زودتر از سفر برگردی

یا بگی همیشه میمونی تو سفر

تو خودتم میدونی من دلم به کدوم رضاس

من حتی از الان برنامه ریزیِ ویدیوکالمونو تو حرم امام رضا کردم

یادته امیرعباس؟

امسال شهریور و؟ویدیوی حرم و یادته؟انقدر به من حس خوب داد اون ویدیوکال که میخواستم تموم نشه هیچ وقت

حتی فکرشو کردم پاورمو حتنا با شارژ کامل ببرم یه وقت نصفه نمونه حرفامون حیفم میاد بعدا

از امام رضا یادته خواستیم صلاحمون اگه جداشدنمون بود بشیم؟

اره قبول جداشدیم

ولی ببین خودتم یه تارمویی هم که باشه به همین نازکی ما رو وصل نگه داشت بهم اینبار از امام رضا نه فقط از خدامون از تک تک ذره های جهان میخوام بخوان ما رو 

بودنمونو حس و حال خوبمون و نزدیکیمونو ووو عاقبت بخیریمونو من میگم آمین 

توام بگو تو دلت

تا همون ۷ ام فروردین ۹۹ نشونت بدم اینا رو